شهر خوکها، تمدن "همه چیز "خوار، شهر انسان، تمدن پرهیزکار (امام حسین ع، انسان تمام)
میلاد حسین بن علی ع _ نشست (مسئولیت "انسان" بودن) _ ۱۴۰۲
بسمالله الرحمن الرحیم
چند نمونه از خط و ربطهایی که امام حسین(ع) در تعریف تمدن اسلامی یعنی بُعد انسانی و نرمافزاری آن بیان میکند ببینیم ما چه نوع جامعه و چه سبک رفتار را باید تمرین و هدفگیری کنیم؟
سؤال اول: تفاوت تمدن سکولار و غیر دینی و تمدن دینی اولین تفاوت آنها در چیست؟ خدا. اصلاً فرض کنید به لحاظ سختافزاری و ساختارهایش خیلی شیک و منظم و مجهز است، ولی با خدا کاری ندارد با آخرت و ابدیت انسان هیچ کاری ندارد مسخره میکند قبول ندارد و از کنار آن رد میشود. این اولین سؤال. آیا اگر یک تمدنی باشد یک شهری مجهز، با کمترین مشکلات، اما هیچ خبری از خدا و معنویت و اخلاق و سرنوشت انسان ابدی در او نیست یک خوکدانی است ولی مجهز است! دستگاه تهویه دارد، نور شب با نور روز فرق میکند، موسیقی میگذارد که راحتتر بخورند بیشتر جفتکاری کنند و راحتتر بخواند همه چیزش برای خوک مناسب است ولی هیچ مرزی بین انسان و خوک قائل نیست و میگوید هر کاری دلت میخواهد بکن. میدانید خوک همه چیزخوار است. همه چیز میخورد پهن و مدفوع میخورد، گوشت میخورد، گوشت آدم و گوشت بچه خودش را میخورد، زباله میخورد، همه چیز میخورد. انسان همه چیزخوار! که نجس و پاکی و حلال و حرامی ندارد. انسان همه کار بکن! انسانی که مثل یک خوک شهوت، هدف است یعنی هیچ چیزی ندارد حریمی ندارد. اگر یک تمدنی بیاید یک خوکدانی درست کند اما مجهز، اولین سؤال و مهمترین سؤال، تو حاضر هستی شهروند این خوکدانی باشی یا خیر؟ خیلی از بشریت میگویند آری! بله آقا خوش بگذرد! حالا قطع نظر از این که واقعاً خوش میگذرد یا نه؟ که در همین وضعیت بیشترین افسردگیها و بیشترین خودکشیها، بیشترین فرسودگیها، بیهدفیها در همین خوکدانیها اتفاق میافتد. مثلاً شما میدانید اگر تمام مشکلات جسمانی و مادی ما حل بشود ولی هیچ هدف معنوی نداشته باشیم اصلاً زندگی برای ما معنا ندارد نمیدانیم برای چه داریم زندگی میکنیم؟ بالا میآورید و خودتان استفراغ میکنید. فقط باید سرتان را گرم کنید با مشروبات الکلی باشید مواد مخدر، قماربازی، سکس، یک جوری باید سر خودت را بند کنی تا تمام شود یا خودکشی کنی. چون این سؤال که برای چه من دارم چه کار میکنم مدام شب صبح، شب صبح، مگر این که فکر نکنی هرچه احمقتر باشی راحتتری.
حالا یک سؤال دیگر، یک جامعه یک شهر انسانی داشته باشیم که همه انسان هستند کسی به کسی سعی میکند دروغ نگوید، خیانت نکند، کلاه هم را برندارند، به بیناموسی افتخار نکنند. شما در همین شلوغیها آمدند گفتند ما میخواهیم یک جامعهای باشد که توی آن ناموس نباشد! یعنی صریح میگوید میخواهیم بیناموس باشیم. یک شهری که تصورش کنید یک شهر انسانی و اخلاقی است با هم صادق هستند به وعدههایشان وفا میکنند کسی به کسی خیانت نمیکند، حریص نباشیم، خسیس نباشیم، بخیل نباشیم، اهل گذشت باشیم، همدیگر را دوست داشته باشیم به فکر هم باشیم، همدیگر را در مشکلات تنها نگذاریم. ولی در یک وضعیتی است که نه باران میآید نه زمینهای حاصلخیزی دارند نه صادرات بشود مشکلات اقتصادی دارند خیلی وقتها ممکن است گرسنه هم باشند. ولی از او سؤال میکنند شما حاضر هستید شهروند این جامعه باشید؟ یک اقلیتی میگویند بله و یک اکثریتی میگویند نه. تمدن اسلامی این است که ما مزایای این دوتا تمدن را تا جایی که با هم قابل جمع است میخواهیم و برایش برنامه داشته باشیم نه خوک سیر میخواهیم نه انسان گرسنه، انسانی میخواهیم که سیر باشد. پرخور نه، سیر. اگر یک جایی بین این دوتا تعارض شد، خیلی جاها که تعارض نیست یعنی چه کسی گفته شما باید یا انسان باشید و گرسنه یا باید خوک باشید و سیر؟ نه آقا. اولاً یک عالمه خوک گرسنه در دنیا داریم که هم خوک است و هم گرسنه است. جوامع مادی است که همه فقیر هستند اغلب همینطور هستند. بسیاری از جوامع انسانی هم فقیر مادی هستند هم فقیر معنوی هستند. یعنی واقعاً به انبیاء احتیاج دارند، دوباره باید صدای انبیاء به آنها برسد. یک اقلیت خوک سیر هستند. یک اکثریت، یا خوک گرسنه یا انسان گرسنه هستند. یک اقلیتی هم انسان سیر هستند که البته اگر انسان باشد نمیتواند گرسنگان را ببیند و کاری نکند و غذایش را با آنها تقسیم نکند چون اگر تقسیم نکند انسان نیست. اگر یک جایی بین سیر بودن و انسان بودن یک جایی رسید که قابل جمع نیست یعنی یا باید انسان باشید و یک مشکلی و گرسنگی و یک خطراتی را تحمل کنید یا باید از انسانیتتان بگذرید و شرفتان را کنار بگذارید تا سیر شوید. اینجاست که مؤمن و کافر از هم جدا میشوند. کافر طرف شکم است و مؤمن طرف شرف است. اما در 90 درصد مسائل مجبور نیستی بین این دوتا انتخاب کنی، هر دویش با هم میشود. لذا هم دعا میکنند که خدایا به من اخلاص بده، توحید بده، چه تقوا عنایت کن و کمک کن باتقوا باشم و بر خودم مسلط باشم و هم دعا میکند که «اللهم إنی اسئلک رفاهیه العیش» خدایا من از تو زندگی مرفه میخواهم. چه کسی گفته ما باید گرسنه باشیم؟ جامعه اسلامی و تمدن اسلامی گرفتار فقر و بیماری و بیسوادی و فلاکت و عقبماندگی و گرسنگی و هرج و مرج نباید باشد تمدن اسلامی حتماً جزو اهدافش امنیت، رفاه، بهداشت، مسکن، ازدواج، امنیت، همه اینها جزو اهداف قطعی اسلامی است اصلاً وظیفه ماست که برای اینها تلاش کنیم منتهی همه باید در آن بستری که عرض کردیم آن بستر توحیدی و معنوی باشد.
حالا ببینید سیدالشهدا(ع) راجع به انسان، راجع به خدا، چه میگویند؟ اولاً آموزش میدهند که با خداوند چگونه صحبت کنید. یکی از آنها دعای عرفه است اگر دعاهای امام حسین(ع) را ببینید یک دوره درس کامل و یک دوره کامل خداشناسی است در عین حال، یک دوره هم درس انسانشناسی است، نیازهای صادق و کاذب. رابطه انسان با خدا. کجا انسان با خداوند زاویه پیدا میکند و کجا نه. با خداوند چگونه گفتگو کنیم به ما آموزش میدهد که چطور با خدا حرف بزنید و چطور حرف نزنید. حرف بزنید نه این که حرف نزنید و زمینه گذشت و عفو و بخششهای بیپایان الهی کجاها بیشتر میشکوفد؟ امام حسین(ع) میفرماید توجه داشته باشیم ما 50- 60 سال بیشتر اینجا نیستیم ما داریم از عالم طبیعت، رد میشویم. اینجا خانه ما نیست شماها همهتان میمیرید. همین را باور میکنید که همه ما میمیریم؟ دارید برای کسانی تمدن میسازید که همه میمیرند هیچ کس اینجا نمیماند. آدمهایی که زیر خاک هستند خیلی بیشتر از اینهایی هستند که الآن روی خاک هستند و اینها 7- 8 میلیاردی که الآن در دنیا هستند از همین لحظه که الآن این جمله تمام شد حداکثر تا صد سال دیگر همهشان زیر خاک هستند. این 7 میلیارد هیچ کدام صد سال دیگر زنده نیستند. صد سال هم یعنی تقریباً 4 برابر عمر شما. شما که الآن به بیست و چند سالگی رسیدید الآن یک دقیقه بیشتر نبوده، الآن شما در شناسنامههایتان مینویسد بیست و چند سال زندگی کرده است الآن گذشته برای تو به اندازه یک ثانیه است! الآن باور نمیکنی که بیست و چند سال گذشت؟ به همین الکیای؟ 25 سال دیگر هم میگذرد 25 سال بعدش هم میگذرد تمام میشوی.
پس اولین نکته این که سیدالشهداء(ع) میفرماید هر تمدنی که میخواهید بسازید، کار اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، حواستان باشد برای ابدیتتان فکر کنید نه فقط 40- 50 سال، تازه اگر فردا نمیری. تمدنی بساز، رفاه و نظم و بهداشت و امنیت، همه اینها باید باشد اما همه اینها وسیله است. اینها را برای دیگران میسازی، از اکثر اینها تو نمیتوانی استفاده کنی. پولهایی که جمع میکنید 90 درصد آن را تو نخواهی خورد. دیگران برای تو میخورند! این اولین نکته. انسان واقعیت مرگ و زندگی را بشناسد. این سؤال نرمافزاری مهم هستهای در مورد تمدنسازی را توجه کنید که این تمدن میخواهد چه بسازد و برای چه کسی بسازد؟ بستری بسازد برای این که انسانهایی هرچه انسانتر، در آن تربیت و تولید بشود به فلسفه خلقت نزدیکتر. امام حسین(ع) میفرماید اول نسبتتان را با خدا روشن کنید خدا را قبول دارید یا نه؟ به زبان نه، خدای شما خدای فرضی است یا خدای واقعی؟ فرض میکنید خدا هست؟ اسم او را گاهی میآورید یا واقعاً خدا هست؟ قبول دارید این خدا سمیع و بصیر است دارد میشنود و میبیند؟ قبول داری علیم است همه چیزدان است؟ قبول داری قدیر است همه چیز تحت قدرت اوست؟ قبول داری که هرچه هست آفریده اوست و تحت کنترل اوست؟ یا اینها را قبول داری یا قبول نداری؟ اگر اینها را قبول داری مبنای تصمیمات بعدیتان باید بر این اساس باشد. اگر این که میگویید خیلی خب خدا هست یکی از اشیاء موجد هم خداست! دهتا واقعیت است یکیاش هم خداست! این نه. خدا تنها واقعیت حقیقی است بقیه همه، حباب است توهم است. تنها واقعیت خداست. امام حسین(ع) میگویند اگر این خدا را باور کنید زندگیتان زیر و رو میشود اگر نکنید فایده ندارد. سیدالشهداء(ع) میگویند خداباوری یعنی تمام این جهان و تمام قوانین و فرمولهایش الهی است و مستقل از خدا و اراده خدا هیچی نیست نه این طبیعت است، نه قوانین طبیعت است هیچ چیز مستقل از خداوند واقعیت ندارد تمام اسباب و علتهای طبیعی در جهان، همه خود علتها معلول علت اصلی هستند که او اراده خداست. اراده خداست که آتش باشد، اراده خداست که سوزاندن و سوختن باشد، اراده خداست که آتش بسوزاند، اراده خداست که یک وقتی هم آتش نسوزاند. ابراهیم را در آتش میاندازند نمیسوزد. هر دو اراده خداست. این اولین نکته. امام حسین(ع) میفرماید آن تمدنی که میخواهد خدا را هدف بگیرد اول خدا را درست بشناس و رابطهات را با او درست تعیین کن. تمام اسباب جهان و عالم محسوسات مستقل از خدا و اراده او، اراده لحظه به لحظه او، همه پوچ و هیچ است همهاش دروغ و حباب است توهم است. این یک. لذا این تعبیری که سیدالشهداء در آن دعایشان دارند که خدایا چه دارد آن کس که تو را ندارد؟ و چه ندارد آن که تو را دارد؟ این یک تملق شاعرانه، یک تشبیه نیست که مثلاً ما میگوییم آقا به یک کسی میخواهیم توجه کنیم میگوییم ما هرچه داریم از شماست شما را نداشته باشیم هیچی نداریم! اینها تعارف نیست. امام حسین(ع) میفرماید گام اول، رابطهات را با خداوند درست بفهم. امام دارد این را واقعی میگوید تشبیه شاعرانه نیست. چه دارد آن که تو را ندارد و چه ندارد آن که تو را دارد. اگر تو را داشته باشیم یعنی رابطه انسان با خداوند درست تعریف بشود همه چیز را داریم. هیچی نیست که نداشته باشیم چون همه چیز از اوست اگر رابطهام با تو درست بشود بقیه کارهایم هم درست میشود اما اگر تو را نپذیرفتم و تو در مرکز تمدن ما قرار نگرفتی، خدا هدف نیست وسیله است اگر خدا هدف نبود وسیله شد این حرف خیلی مسخره است چون همین الآن ممکن است ما به امام حسین بگوییم خب حالا شما بالاخره هوای خدا را دارید و یک چیزهایی فرمودید اما یعنی چه که اگر خدا باشد هیچی نباشد همه چیز هست! اگر خدا نباشد همه چیز باشد هیچی نیست! این حرف یعنی چی؟ همین جمله را یک عدهای شاعرانه تشبیه میدانند و میگویند این واقعی نیست! امام حسین(ع) میفرمایند نقطه آغاز حرکت ما و نقطه پایان ما، هر دو خداست و خدا همه چیز است و همه چیز از اوست. میگوید زیان کرد و تهیدست شد آن کس که به جای تو چنگ به دامان دیگری زد. هرکس به جز تو حواسش و هدفش جای دیگری شد این بازی را باخت. چون هیچ چیز جر تو حقیقت و اصالت ندارد همه چیز تو هستی. هدف فقط باید تو باشی. سودی نکرد هرکس به تو پشت کرد. همین حرفها را الآن ما قبول داریم یعنی واقعاً قبول داریم کسی بگوید خدا میخواهد باشد یا نباشد من دارم زندگیام را میکنم! قبول داریم که این سود نکرد؟ ما میگوییم چرا آقا سود کرد برای چه نکرد؟ پس اول روشن بشود که جهانبینی ما با جهانبینی حسین یکی نیست چون امام حسین(ع) تعارف نمیکند این را دارد حقیقتاً میگوید سودی نبرد هرکس از تو روی گرداند. خدایا چگونه به جز تو امید دارند با این که تو هرگز از هیچ نیکی در حق هیچ موجودی کوتاهی و درنگ نکردی. یعنی هرچه در این عالم هست محصول اراده و لطف و رحمت توست. چطوری ما به جز تو به کسان دیگری امید میبندیم؟ در حالی که خود آن کسان و چیزها هرچه هستند و دارند برای توست. چطوری ما در کنار تو میخواهیم با یک تیر چندتا هدف بزنیم؟ چگونه به غیر از تو امید بست با آن که تو بخشایش خود را از خود او دریغ نکردی. اینها الفاظ شاعرانه یا برای ثواب نیست. این نقطه آغاز انسانشناسی است.
در دعای دیگر امام حسین(ع) میفرمایند ای خدایی که شیرینی گفتگو با خودت را به ذائقه دوستانت چشاندی. خدایا چه کم هستند آنهایی که از نماز لذت میبرند یعنی کیف میکنند وقتی با تو خلوت کردند مست میشوند واقعاً با تو حرف میزنند و واقعاً صدای تو را میشنوند. ای خدایی که شیرینی انس با خود را به دوستانت چشاندی. امثال بنده، ما منتظر اذان هستیم منتهی اذان بعدی که نمازم قضا نشود! اینها هم منتظر اذان هستند. امام حسین میفرماید بعضیها هستند که مدام به آسمان نگاه میکنند که چه زمانی وقتش میشود که نماز بعدی را بخوانند پس مرز اصلی بین تمدن سکولار و تمدن اسلامگرایی مسئله توحید و معنویت آن است و الا در بحث سختافزاری، عقل، برنامه، تجربه، مهندسی، دقت ما ممکن است خیلی جاها شبیه هم باشیم ممکن است خیلی از برنامه ریزیها شبیه هم باشد. هدف کجاست؟ البته در برنامهریزی و روشها هم تفاوتهایی هست اما اصل تفاوت اینجاست؟ که روح انسان از مظاهر ماده هرچه بیشتر تطهیر بشود دلباخته حق بشو حالا برو تمدن بساز. حالا سراغ تکنولوژی برو. حالا ماشین بساز. حالا رسانه، حالا برو سراغ هنر، سینما، حالا برو کشاورزی و دامداری ولی روشن باشد که تو چه کسی هستی و در کدام بستر؟ طبیعت بین تو و خدا فاصله نیندازد. طبیعت، آیتالله است. به طبیعت به عنوان آینه خداوند نگاه کن نه به عنوان یک چیزی مستقل از خدا و بیربط با خدا. غرق در طبیعت نشو، غرق ماوراء طبیعت شو ولی طبیعت را دقیق و منظم و علمی مهندسی کن. امام حسین(ع) میگویند خدا را اثبات کن، میگویند نگاه کن به اقیانوسها و کهکشانها، از اینها میخواهند تو را اثبات کنند! امام حسین میفرمایند چه کار عجیبی، چگونه نشانهها و آفریدههای تو برای اثبات تو دلیل شود؟ با آن که تک تک این موجودات در وجود خود به تو نیاز دارند که هستیبخش آنها هستید. یعنی امام حسین(ع) میگوید شما چگونه میخواهید از وجود فلان موجودات مادی بگویید این را ببین پس خدا هست! چطور میتوانید تصور کنید یک موجودی که وجودش نمیتواند از خودش باشد و این موجود را جدا از خدا تصور کنی و بعد نتیجه بگیری که خدا هست. یعنی چی؟ از پایین به بالا میروی؟ چگونه این موجودات نشانههایی باشند برای اثبات خالقیت تو؟ در حالی که اینها وجودشان بدون تو اصلاً معنا و امکان ندارد. اینها هستند هستند یعنی چه؟ یکایک آنها در اصل وجودشان به تو محتاج هستند. اثبات تو به اینها نیاز ندارد اینها وجود خودشان به تو نیاز دارد چرا سر و ته میکنید؟ خدایا آیا آفریدههایت از تو آشکارترند؟ از تو واقعیترند؟ از تو جدیترند؟ بدون تو قابل تصورند؟ قابل تصدیق هستند؟ آیا وجود اینها باید وجود تو را اثبات کند؟ آیا آفریدههای تو از تو آشکارترند؟ یعنی چطور کسی که یک درختی را میبیند چطور تو را نمیتواند ببیند؟ اصلاً درخت بدون تو، من بدون تو، این عالم بدون تو، اصلاً قابل تصور و تصدیق نیست. مگر اینها از تو آشکارتر هستند؟ اینها به نور تو آشکار شدند. چه چیزی از تو واضحتر؟ - جملهها خیلی قشنگ است – اینها باید وجود تو را برای ما اثبات کنند؟ یا اثبات نه، برای ما آشکار کنند؟ تو نیازی به اثبات و آشکار شدن توسط مخلوقاتت داری؟ خدایا تو کی پنهان بودی؟ تا نیاز به دلیلی باشد که تو را به ما اثبات کند و نشان دهد؟ کدام وقت از ما دور بودی که این مخلوقات و آثار تو ما را به تو توجه دهد؟ کور است و کور باد چشمی که تو را نبیند که بر او ناظر هستی. این میشود خداشناسی. سیدالشهداء میگوید من این خدا را قبول دارم. اصلاً چشمی که تو را نمیبیند که داری ما را میبینی آن چشم کور است، و اصلاً کور باد، او چشم نیست به چه درد میخورد؟ چشم بدون عقل، و زیان ببیند هرکسی که به غیر از تو داد و ستد و تجارتی کند در آن تجارت خسارت کرده است. یعنی هرکسی هر کاری فقط برای تو نکند در آن کار خسارت میبیند یعنی چیزی که میدهد بیشتر از چیزی است که به دست خواهد آورد. این رابطهاش با خدا.
راجع به رابطه انسان با انسان، در تمدن اسلامی که امام حسین(ع) تعریف میکند. ببینید وقتی که سیدالشهداء(ع) شهید شدند بدنشان تکه تکه پر از خون و عریان بود. در روز دفن معلوم نبود کدام جنازه کیست؟ پیکر سیدالشهداء(ع) را امام سجاد(ع) شناسایی کردند. از کجا؟- نمیدانم شنیدید یا نه؟- امام سجاد(ع) چطوری شناسایی کرد و گفت این بدن پدرم حسین است؟ زخم شانههای سیدالشهداء(ع) که حضرت سجاد گفت ایشان هر شب، یا قبل از نماز شب یا بعد از نمازشب و تعقیبات آن کیسههای آرد و جو و خرما و مشک آب بر دوشش میگرفت و این زخمهای کهنه برای آنهاست. «هذا مِمّا کانَ یَنْقُلُ الْجِرابَ عَلى ظَهْرِهِ اِلى مَنازِلِ الأرامِلِ وَ الْیَتامى وَ الْمَساکینِ.» این تعبیر امام سجاد(ع) است. این زخمها اثر آن انبانها وکیسههایی است که اینقدر ایشان بر دوش خود میگذاشت و به خانههای پیرزنها و بیوههای بیسرپرست میبرد به خانه بچههای یتیم میبرد. میبرد خانوادههای فقیر و گرسنه که اگر کسی به آنها غذا نمیرساند آن شب گرسنه میخوابیدند میرفت سراغ کارتن خوابها. تمدن اسلامی نگران انسان گرسنه و برهنه و بیمار است. اگر یک تمدنی بسازید که در اوج تکنولوژی و رفاه و تفریحات و عیاشی، اما نگران انسانهای گرسنه و کودکان بیسرپرست نباشید – حدیث عجیبی است – نقل شده اگر در شهری صدای گریه کودکی شنیده شود و کسی به داد او نرسد بگویید به ماچه! بچه ما که نیست، فرمودند لعنت بر آن شهر! آن شهر جهنمی است مردم آن جهنمی هستند. اگر شهری صدای گریه کودک بیسرپرستی بیاید یک کسی آمد به امام رضا(ع) گفت شیعه است امام او را راه نداد، بعد ناراحت شدند گفتند چرا اینطوری با ما برخورد کردید؟ امام گفتند چون شما دروغ گفتید! گفتند چه دروغی؟ گفتند گفتید شیعهاید! گفتند خب ما شیعهایم! از راه دور آمدیم شما را زیارت کنیم فرمودند در شهر شما خانوادههای گرسنهای هستند که شما از آنها بیخبر باشید؟ گفت بله ممکن است بیخبر باشیم ولی اگر بیایند کمک بخواهند ما کمک میکنیم. فرمودند نه، گرسنگانی هستند که شما بیخبر باشید آنها گرسنه هستند؟ گفتند بله. فرمودند شما شیعه ما نیستید؟ خانوادههایی هستند لباس مناسب ندارند میروید لباسهایتان را با آنها نصف کنید؟ گفتند نه. فرمودند پس چرا میگویید شیعه ما هستید؟ شما بگویید طرفدار ما هستید. محب ما هستید. عاشق اهل بیت هستید خیلی خب شما ما را دوست دارید ما هم شما را دوست داریم! اما شما شیعه ما نیستید. تمدن اسلامی نگاهش به انسان و انسان به انسان چنین نگاهی است.
آن وقت ما ناراحت میشویم اگر یک کسی مشکلات دارند، به او میگوییم وقت خوشیهایت که سراغ ما نمیآیی، هر وقت مشکلی داری یک بدبختی و گرفتاری داری یاد ما میافتی. یکی آمد به امام حسین(ع) همین را گفت. گفت آقا ما یک فامیلها و دوستانی داریم وقتی که تفریح و عشق و حال میروند وضعشان خوب است ما را یادشان نیست تا یک بدبختی و گرفتاری و مشکلی دارند میآیند یاد ما میافتند ما این قدر بدبختیم! امام حسین(ع) فرمودند تو خوشبختی هستی که ارزش خوشبختی خودت را نمیفهمی. تو نمیفهمی چه خوشبختی بالاتر از این که هرکس گرفتار است به یاد تو میافتد تو نمیفهمی که اینجا تو وکیل خدا میشوی. تو نماینده خدا میشوی. فرمودند «حوائج الناس الیکم» نیازهای مردم وقتی میآیند به شما پناه میآورند و از شما کمک میخواهند و میگویند یک گرفتاری داریم بیا وساطت کن، طلاقی دارد میشود بیا جلوی آن را بگیر، یکی دارد معتاد میشود گرفتار است بیا آن را حل کن، میتوانی کمک کنی فکر میکنی این یک تهدید علیه توست؟ نه این یک فرصت است. امام حسین(ع) میگویند استقبال کن از این که وقت بگذاری بروی مشکل دیگران را حل کنی هیچ بدون توقع این که از تو تشکر کنند طرف حساب تو فقط خدا باشد. فرمودند استقبال کن. یک روایت از اهل بیت(ع) من چند وقت پیش دیدم که فرمودند مسلمان واقعی و اگر کسی خودش را شیعه ما میداند نباید روزش شب بشود الا این که به یک یا چند نفر مجانی و بدون توقع و بدون سروصدا خدمت کند، بدون این که سلفی بگیرد که ما داریم کمک میکنیم! فرمودند نباید روزش شب بشود الا این که در آن چند روز، به چند نفر، خدمت مجانی بکند، احسان. یعنی خدمت مجانی. خدمت بدون توقع. یک میخواهد از خیابان رد شود رد کن. یکی بچهاش گریه میکند ساکتش کن، یکی اجاره خانهاش کم دارد میتوانی او را کمک کنی کمک کن. هر کمکی. فرمودند اگر روزتان شب بشود و در آن روز به هیچ کس هیچ کمکی نکردهاید شیعه نیستید ببینید فرق تمدن مادی و تمدن اسلامی در چه چیزهایی است؟ امام حسین(ع) میفرماید روزتان شب نشود الا این که بیسروصدا برو مشکل آدمهای مشکلدار را حل کن. «إنَّ حَوائِجَ النّاسِ...» گرفتاریهای مردم و نیازهای مردم چیست؟ «إنَّ حَوائِجَ النّاسِ إلَیکُم...» که میآیند از شما کمک میخواهند اینها نعمتهای خاص خدا برای توست نعمت خداست برای تو هست که از تو کمک میخواهد این تهدید علیه تو نیست بلکه یک فرصت است. خدا به تو توجه ویژه کرد بندهاش را سراغ تو فرستاد. ببینید امام حسین(ع) چه میگوید؟ «مِن نِعَمِ اللّهِ عَلَیکُم، فَلا تَمَلُّوا النِّعَمَ فَتَجوزُوا النِّعَمَ» شما از نعمت خسته میشوید فرمود از این نعمتها خسته نشوید دچار ملالت نشو، نگو ای بابا هرکس مشکل دارد سراغ من میآید این حرف را نزن. خداوند دارد به تو لطف میکند و ارتقاء مقام معنوی و انسانی پیدا میکنی. از خدمت به مردم خسته نشوید این شعار حسین است. «لاتَمَلُّوا النِّعَمَ» از خدمت به مردم خسته نشوید. خدمت بدون هیچ توقع، حتی منتظر تشکر او هم نباید باشید. نایست از تو تشکر کند. این منطق سیدالشهداء(ع) است.
رابطه انسان با انسان، اگر یک جامعهای، یک خانوادهای، یک ملتی آن طرف دنیا، یک شخصی را میبینی که این مشکلی دارد و از ما کمک میخواهد و حتی کمک نمیخواهد و از ما کمکی برمیآید امام حسین(ع) فرمودند نباید منتظر باشی از تو خواهش کند، و وقتی کمک کردی نباید منتظر بمانی که از تو تشکر کند و بعد توی دلت هم از او طلبکار نباش این در واقع لطف به توست نه لطف به او. چون مقام تو بالا رفت. پس خدمت متواضعانه نه متکبرانه. و بدهکارانه، نه طلبکارانه. و هرچه گمنامتر نه این که صدتا سلفی بگیرید منتشر کنید که ما داریم به این خدمت میکنیم. این منطق یک جامعه دینی است تمدن اسلامی به لحاظ انسانی.
امام حسین(ع) فرمودند خداوند قلب شکسته میخواهد، حرمت خدا و حرمت انسان، هر دو را باید نگه دارید. در باب خداوند فرمودند: «اَلْبُـکاءُ مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ نَجاةٌ مِنَ النّارِ» دل شکسته، دل نرم، دل خالی از قساوت و خشونت و مادیگری و خودخواهی این قلبی است که خدا میپذیرد و وارد این قلب میشود. این یک فرمایش امام حسین(ع). فرمودند اگر کسانی نمیتوانند گریه کنند یک فکری به حال خودشان بردارند! – این جمله امام حسین(ع) را دقت کردید؟ - امام حسین(ع) میفرمایند اگر کسانی هستند که اصلاً نمیتوانند گریه کنند حتماً یک فکری به حال خودشان بردارند یعنی قلب گرفتار قساوت و خشونت است! امام حسین(ع) میفرمایند اشک در محضر خدا علامت این است که ما اصلاحپذیر هستیم. امام حسین(ع) میگویند اگر نمیتوانید در محضر خدا در خلوت، اشک بریزید وضعتان خطرناک است. «اَلْبُـکاءُ مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ نَجاةٌ مِنَ النّارِ» اگر میخواهید نجات پیدا کنید و رستگار شوید یک علامت این است که گریستن در محضر خدا را تجربه کردید یا نه؟ بله حالا اگر علنی هم بود بود اما نه برای بقیه، بلکه برای خدا. یک فیلمی گذاشته بودند در فضای مجازی، مجلس روضه بود یک آقایی را نشان میدادند داشت این طوری میکردند بعد یک مرتبه دید دوربین روی اوست زد زیر گریه الکی! این راجع به حرمت خدا.
حالا امام حسین(ع) راجع به حرمت بندگان خدا میفرماید: «لا تَقُولَنَّ فی أخیکَ الْمُؤمِنِ إذا تَواری عَنْکَ إلاّ مِثْلَ ما تُحِبُّ أنْ یَقُولَ فیکَ إذا تَوارَیْتَ عَنْهُ.» فرمودند اگر از یک جمعی هستی با چند نفر هستی بعد جدا میشوی دوست داری پشت سر تو چه نگویند؟ پشت سر هیچ کس حق نداری آن حرفها را بزنی. یعنی همه را با خودت مساوی بدان. امام حسین(ع) میگویند اگر میخواهید بدانید ما کدام شماها را قبول داریم؟ هرچه برای خودتان میخواهید باید برای همه بخواهید و هرچه برای خودتان نمیخواهید برای هیچ کس نباید بخواهی. اگر یک چیزی است برای خودت میخواهی و برای دیگران نمیخواهی اهل سعادت نیستی. اما اگر یک چیزی است برای خودت بدت میآید اما برای دیگران همان کار را میکنی، منحطی. ما با این ملاکها که خیلی وضعمان خراب است. این هم حرمت انسان. امام حسین(ع) فرمود حفظ حرمت انسانها پشت سرشان باعث روابط اجتماعی درست و اخلاقی و گرم و انسانی میشود همه با هم محبت پیدا میکنند. اگر همه به هم مطمئن باشیم که هیچ کس پشت سر ما علیه ما حرف نمیزند اصلاً یک جور دیگری میشود همه به هم اعتماد داریم. خیلی از دشمنیها و خشونتهای اجتماعی حذف میشود. فرمودند کسی نیست اجازه ندهید راجع به او و علیه او صحبت کنند نه خودت صحبت کن نه اجازه بده کسی صحبت کند از او دفاع کن. اگر گوش نمیکنند جلسه را ترک کن. ما که این کارها را نمیکنیم من اصلاً نمیدانم برای چه غیبت را حرام کردند؟ من خیلی در این قضیه فکر کردم اصلاً نمیشود غیبت نکرد! من نمیدانم چیز به این خوشمزگی را برای چه حرامش کردند؟! میگویند گوشت مرده است. قرآن میگوید مثل گوشت برادر مردهتان است ولی گوشت آن خیلی خوشمزه است.
دیگر چی؟ شاخص بعدی؛ «العجله سفه» فرمودند اگر میخواهید یک جامعه دینی و تمدن اسلامی بسازید باید اهل صبر و تحمل باشید. مقاومت. عجل، عجله یعنی شتابزدگی. آی امروز این کار را کردیم باید تا عصر جواب بده! آی این مشکل که هنوز ادامه دارد! باید آن را حل کنید و ادامه بدهید. امام حسین(ع) فرمودند «العجله صفه» شتابزدگی نفی عقلانیت است. سفه یعنی سفاهت، حماقت. میگوید اینهایی که میخواهند زود به یک نتیجهای برسند و اگر نرسیدند پشیمان میشوند شکست میخورند مثل این که یک جور سفاهت و بلاحت است که گرفتار آن هستند و انگار قانونمندی را نمیشناسند که هر چیزی یک زمانی دارد باید هزینه آن را بپردازید و موانع آن را برطرف کنید خودش که درست نمیشود.
فرمودند برای محبت کردن به دیگران منتظر محبت کردن آنها نمانید. برای سلام کردن به دیگران منتظر سلام کردن دیگران نباشید. نگویید من به شرطی به دیگران خوبی میکنم که آنها به من خوبی کنند! امام حسین(ع) فرمودند بدون هیچ شرطی به دیگران خدمت کنید. خوبی کنید. «لِلسَّلامِ سَبعونَ حَسَنَةً،» اگر یک سلام هفتاد پاداش داشته باشد «تِسعٌ و سِتّونَ لِلمُبتَدِىءِ،» 69تایش برای آن کسی است که اول سلام میکند، تواضع میکند و اول او جلو میرود «و واحِدَةٌ لِلرّادِّ؛» یکیاش برای آن کسی است که جواب میدهد ضمن این که آن جواب واجب هم هست اگر ندهد گناه کرده و معصیت است. خب سلام یعنی چه؟ وقتی میگوییم سلام بر شما، یعنی از طرف من هیچ چیزی شما را تهدید نمیکند. یعنی من دوست هستم، من دشمن نیستم، من رقیب نیستم، من هیچ نقشهای علیه تو ندارم، سلام یعنی این. السلام علیکم یعنی صلح بر شما. یعنی سلامت بر شما. یعنی من اهل سلم هستم ما دوست هستیم. یعنی تو با یک دوست روبرو شدی. لذا در روایت هم داریم اگر کسی بدون سلام شروع به حرف زدن میکند جواب او را ندهید باید یاد بگیرد اول موضع خود را روشن کند که ما دوست و برادر و خواهر هستیم. این روابط، روابط دوستانه است.
و آخرین حدیثی که عرض میکنم: «مَنْ حَاوَلَ أَمْراً بِمَعْصِیَةِ اللهِ کانَ أَفْوَتُ لِما یَرجُوا وَ اَسْرَعُ لِما یَحْذِرُ.» این حدیث خیلی عجیب است. – هیچ کدام از دوستان معنی این را متوجه شدند؟- «مَنْ حَاوَلَ أَمْراً بِمَعْصِیَةِ اللهِ کانَ أَفْوَتُ لِما یَرجُوا وَ اَسْرَعُ لِما یَحْذِرُ.» امام حسین(ع) میفرمایند شما خیلی وقتها کاری را شروع میکنید میگویید به روش غلط زودتر به نتیجه میرسم. اگر بخواهم اخلاق اسلامی و احکام را رعایت کنم و بخواهم آدم باشم از بقیه عقب میافتم، مثلاً در بازار میگویند دروغ نگو، گرانفروشی نکن، کلاهبرداری نکن و... میگوید ای آقا اگر در این دوروزمانه کلاهبرداری نکنی کلاه کسی را برنداری کلاهت را برمیدارند میگویند بخور تا تو را نخورند. این را خیلی نشنیدیم؟! میگویند در بازار دروغ نگو و گرانفروشی نکن، خداوند رزق تو را میرساند میگوییم نه. امام(ع) یک جمله خیلی قشنگی دارد میگوید همه خدا را قبول دارند اما به خدا اعتماد ندارند. خیلی جمله قشنگی است. گفت به هرکسی میگوییم خدا، میگوید راست میگویی من خدا را قبول دارم ولی به او اعتماد ندارم. به ما میگوید دروغ نگو، خیانت نکن، من در دنیا مشکلات تو را حل میکنم، میگوییم خیلی خب حالا چشم باشد! امام(ع) میگفت به خدا اعتماد ندارید. میگوید «إن تنصرالله ینصرکم» برای خدا قیام کن کمکت میکنیم اعتماد نداریم. میگوییم ما برای تو قیام میکنیم ولی میدانم تو ما را کمک نمیکنی! یک جاییاش ما را ول میکنی. خداوند میفرماید: «أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکمْ» (بقره/ 40)؛ به پیمانی که با من بستید وفا کنید به پیمانی که با شما بستم وفا میکنم. خداوند میگوید شما سر قرار بیایید من سر قرار هستم. ما میگوییم نه، ما میترسیم بیاییم ولی تو نباشی!
حالا سیدالشهداؤ(ع) را دقت کنید میفرماید وقتی یک پروژه اقتصادی، مثلاً میخواهیم ازدواج کنیم در خواستگاری به همدیگر دهتا دروغ میگوییم، میخواهیم یک معاملهای بکنیم یک چیزی را در بازار بخریم یا بفروشیم سهتا دروغ این میگوید دوتا هم او، هر دویشان هم قسم حضرت عباس میخورند! قسم میخورند. میخواهی فلان جا کارت پیش برود میگویی اگر تقلب کنم پیش میرود اگر نکنم نمیرود. خب امام حسین(ع) درست خلاف این مسیر را دارد میرود. معنی این حدیث این است تمدن اسلامی یعنی اخلاق واقعی، ما اخلاق زبانی و اخلاق لفظی داریم اخلاق واقعی نداریم- من امثال خودم را میگویم – میگوید حتی اگر فقط دنیا، آخرت هیچی – خواهش میکنم این را دقت کنید آخرین حدیث است که از امام حسین عرض میکنم- حتی میخواهی یک مشکلی در دنیا حل بشود تو فکر میکنی با دروغ و خیانت و کلاهبرداری با سوء استفاده مشکل تو زودتر و بهتر حل میشود؟ این کار را بکن، بعد میبینی که به مشکلات تو اضافه میشود همان چیزی که از آن میترسی سرت میآید زودتر هم سرت میآید. همان چیزی که نمیخواهی بدتر برایت پیش میآید آن چیزی که دنبال آن هستی به آن نمیرسی یا اگر برسی میبینی کنار آن دهتا هزینه دادی. همین را کسی باور دارد؟ یعنی کسی شده تا حالا در زندگیمان سر دوراهی قرار بگیریم بگوییم اگر اینجا درست عمل بکنم بدبخت بشوم اگر خیانت کنم درست عمل نکنم وضعم خوب میشود بعد بگوید نه، من درست عمل میکنم. حالا سیدالشهداء(ع) میفرمایند من به شما میگویم قانون این عالم چیست؟ چون خدای این عالم را من میشناسم قانون این عالم این است «مَنْ حَاوَلَ أَمْراً بِمَعْصِیَةِ اللهِ...» هرکس هر کاری که میکند مثلاً میخواهد مشهور بشود قدرت، ثروت، میخواهد یک مشکل او حل شود وضعش خوب بشود اما «بِمَعْصِیَةِ اللهِ...» ارزشهای خداوند را زیر پا میگذارد به شیوههای نامشروع آن عمل را انجام میدهد «کانَ أَفْوَتُ لِما یَرجُوا...» آن چیزی که منتظر هستی به آن برسی آنطوری که تو منتظرش هستی به تو نخواهد رسید. یک وقتی یک جوری ممکن است دستت برسد که صد برابر هزینه دادی. یعنی آخرش رسیدی، آبرویت رفت، خانوادهات متلاشی شد، بدنام شدی، اعتبارت را از دست دادی، تازه اگر به آن رسیدی. دیگر چی؟ «وَ اَسْرَعُ لِمجیء ما یَحْذِرُ.» همان چیزی که از آن فرار میکردی سریعتر با کله توی شکمش میروی. میخواستی یک کاری کنی آبرویت بیشتر بشود، تهش بیآبروتر شدی. میخواستی آرامش تو بیشتر بشود حالا دیگر شبها هم نمیتوانی بخوابی. پول را به دست آوردی، ولی دیگر الآن خوابت نمیبرد. فلان جا را قاپیدی رفت، بعد یک مرتبه بچهات معتاد میشود. خودت ... بعد میگوید زنت با فلان کس، خودت با فلان کس. امام حسین(ع) میگویند این طوری نیست که تو فکر میکنی. البته ما خیلی باور نداریم ولی ایشان میگوید اگر دنبال موفقیتهای دنیوی هستید از همان مسیری که خدا گفت بروید خلاف آن نروید چون حتی در دنیا به آنچه که میخواهید و تخیل میکنید آنگونه که میخواهید و تخیل کردید نمیرسید. سختیها و هزینههایش در همین دنیا از منافعش بیشتر خواهد بود غیر از این که آخرت را هم از دست میدهید.
من چند نمونه از فرمایشات سیدالشهداء(ع) را عرض کردم. نمیدانم این روایات را از ایشان شنیده بودید؟ خب چرا نشنیدید؟ فرهنگمان، رسانههایمان، منبرهایمان، مداحهایمان، همه ما مثل هم هستیم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی